روژیناروژینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

.

تمدید مرخصی

  روژینا کوچولو امروز دوباره اومدم تا از عملکرد این چند روزه برات بگم  همونطور که  قبلا هم  گفته بودم مامانی باید از اول این ماه دوباره شروع  به کار  می کرد ولی  از اونجایی که  دلش  نیومد فندقکشو تنها بزاره تصمیم گرفت یکباره دیگه شانشو برای تمدید مرخصی امتحان کنه این بود که رهسپار محل کار شد اما این بار به  همراه شما  تا به همه  نشون بده که  فندوقی هنوز خیلی کوچیکه و نیاز به مراقبت مادرانه داره وقتی به محل کار مامانی رسیدیم همه همکارای مامان به سمتت اومدن و کلی بغلت کردن و بوست کردن ولی شما مثل شخصیت های  خیلی مهم  با جدییت ...
4 آبان 1391

توصیف این چند روز

    سلااااااااااااااااااااااااااااااام فندقی خلاصه مامانی با یه وقفه طولانی ناشی از بی حوصلگی اومد   علتشم  مشخصه طبق معمول با شروع فصل پاییز و کوتاه شدن روزا و سرد شدن هوا منم بی حوصله میشم  من همیشه  با این دو فصل  مشکل داشتم  بر خلاف خاله  مریم  دوست  مامانی  که عاشق این دو فصله و ما همیشه سر این موضوع کل کل داشتیم یه دلیل دیگشم اینه که  بنده از اول ماه باید دوباره برگردم سر کار و از فندوقکم دور بشم وااااااااااااییییییییی این یکی و نه آخه چطوری طاقت بیارم؟ حالا برات از این چند وقت که نبودم بگم اول اینکه عروسی مرض...
4 آبان 1391

فرشته های کوچولو

فندق کوچولو   پنج روز بعد از تولدت یه فرشته کوچولو دیگه هم از آسمون فرود اومد بله آقا کسری  نی نی عمه آتنا   تولدت مبارک کسری جون                  بقیه در ادامه مطالب   بعد از کسری کوچولو نوبت نی نی افسانه جون بود یعنی آقا آرتین که سه روز بعد از کسری به دنیا اومد   تولد شما هم مبارک آرتین کوچولوووووووووو        صبر کن مامانی هنوز نی نی های اسفند تموم نشده نوبتی هم که باشه نوبت نی نی راشا جونه یعنی مانلی خانم که هفت روز بعد از آرتین به دنیا اومد هوراااااااااا...
26 مهر 1391

ماه هفتم

دخترکم توی این ماه یعنی هفتمین  ماه زندگیت  برای اولین بار غذا خوردن و شروع  کردی  سرلاک خوردی سوپ و فرنی و حریره بادام خوردی و حالا با ورودت به ماه هشتم می تونی ابمیوه و تخم مرغ و هم شروع  کنی توی  این ماه  می تونم کره  و روغنم به غذات اضافه کنم  این نشوندهنده بزرگ شدنته عزیز مامان در ضمن یه کار مهم شما توی این ماه نشستنت بود که کلی ذوقیدم دو تا  مسافرت  شمالم  رفتی که  اصلا اذیت  نکردی همچنین  یه  عروسی که عروسی آقا حمید پسر خاله مامان بود که بر خلاف تصور من بازم هیچی نگفتی و کلی دس دسی کردی تازه تولد عمه ملیحه هم بود و جشن د...
9 مهر 1391

نشستن دخمل مامان

فندوقک خانم خلاصه بعد طی کردن کلی مشکلات در زمینه نشستن و افتادن مداوم از هر طرف بالاخره در شش ماه و بیست و پنج روزگی نشست هورررررررررررررررااااااااااا   اینم چند نمونه از نشستن این دخمل هنرمند !   ...
6 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد