روژیناروژینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

.

آرزوهای مامان

1391/10/19 0:47
نویسنده : bahar
628 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فندوقکم

الهی مامان فدات بشه که شما  اینقدر دخمل خوبی هستی ساکت و آروم یه گوشه می شینی و با

اسباب بازیهات بازی می کنی هر وقتم خسته می شی خودت می خوابی فقط کافیه یه بالش پیشت

باشه مهمتر از  همه اینکه  عاشق  مهمونی و هر کی میاد خونمون سریع میری بغلش و کلی بوسش

میکنی و  منم  کلی  بهت  افتخار می کنم  تازه هر وقتم گشنت می شه و برات شیر درست می کنم

یا به قول خودت  بوفه  میارم  با ولع  تمام  تا آخرش  می خوری و .........(قسمتی از آرزوهای یک مادر

آره عزیزم اینا همش آرزوهام بود که بهت گفتم نیشخندولی حالا می خوام از واقعیتها برات بگم:

عزیزم قبلا گفته بودم که عاشق ظروف آشپزخونه ای و با اسباب بازیات کلا قهری ولی امروز اومدم بگم

متاسفانه دیگه ظروف اشپزخونه هم برات جذابیتی نداره نه قابلمه و نه سبد و نه کفیر  و  ملاقه  حتی

آبکش که عاشقش بودی!!!!!!

از وقتی هم که راه افتادی کلا باید قید کار خونه و شام درست کردن و ...  بزنم چون  فقط  باید دنبالت

باشم که کار دست خودت ندی دیروز یه لحظه ازت قافل شدم و اومدم دیدم نیستی سراسیمه

اتاقارو گشتم میدونی کجا بودی مادر؟  یه  گوشه  حمام نشسته بودی  و ریلکس  کرده  بودی

وای که عصبانی بودماااااااااااااااااااا

 

امشبم خاله لیلا و دختر خالم الهام جون اومدن خونمون که مثلا

شما رو ببینن دریغ از یک ذره مهمون نوازی چای و که اوردم رفتی و داشتی با زور میز و می کشیدی و

مجبور شدم بردارم و بزارم روی اپن آشپزخونه و به مهموننا گفتم خنک شد میارم خلاصه هر چی اوردم

دوباره برداشتم بیچاره ها میوه رو که ایستاده خوردن هر چند که لباسشون و گرفته بودی و آویزوونشون

شده بودی خلاصه کلی شرمنده مون کردی و اوناهم با اصرار می گفتن هیچی نیار احتمالا با خودشون

می گفتن بهتر از اینه که بپر بپر کنیم و چیزی بخوریمنیشخند

ماشاا... اینقدرم راه میری که هر روز وزنت کمتر می شه دیگه استراحت و کلا تعطیل کردی اینم چند تا

عکس از راه رفتنت:

داری فکر می کنی از کجا شروع کنی

اول از آشپزخونه

 

حالا نوبت اتاقه

اینم نتیجه کار

واین فرایند همچنان ادامه دارد........

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

مهرناز(مامان آرسام)
19 دی 91 1:22
وای بهار جون نمیری انقدر خندیدم که خدا میدونه!!!!!!!!
اولش منم داشتم پیش خودم میگفتم:هععیییییی! این بهارم عجب شانس داره!! چه بچه آرومی داره ها!!!!!!!
بعدش دیدم هی وای من!!! اینکه دلش از من پُرتره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خلاصه کلی خندیدما!!!
چیه خب؟؟حالا بده عروسم زرنگه؟؟
واااااااااااااااای مگه راه افتاده فندق کوشولو؟؟؟!!!!!چقدر زود!!! خب دیگه عروس خودمه، به خودم رفته زرنگه!!!!!!!!!
بگردم من دورت بااون شیطونیات روژینااااااااااااااااااااا



اینارو گفتم تا بدونین چه مادر فداکاریم و دلتون به حالم بسوزه نه اینکه بخندییییییییییی
اره بابا حالا همه کاراش دیر بودا موندم این راه افتادنه چی بود
...
hani
19 دی 91 10:51
ای جیگرتو قرفون عسلکم که انقدر شیطونی میکنی عصر که میشه مامانی منتظر میشه خاله از محل کارش بیاد بیرون بعد به فاصله ی 5 دقیقه به 5 دقیقه زنگ میزنه میگه کجایی ی ی ی ی بیا اینو بگیر دارم بیهوش میشم از بس دنبالشممنم میام هوارتا با هم بازی میکنیم البته ماشالا شما انرژیت به حدی بالاست که انگار الان صبحه و شماتازه از خواب بیدار شدی مرتبم می خوای فرار کنی تا من دنبالت کنم واین فرایند 2 ساعت ادامه داره تا بابا مهدی بیاد و این پست به ایشون تقدیم بشه واین تقریبا کار هر روز جناب عالیه عسل عسلیه خاله


وای گفتیا بهترین لحظه زندگیم اون زمانیه که پست و واگذار می کنم
محبوبه مامان الینا
19 دی 91 11:22
ای وروجک شیطون بلااون قسمت مهمون نوازیت خیلی باحال بود که سرپا پذیرایی شدن


اره محبوبه جون یه ابروریزیی شد
مامان کوثری
19 دی 91 14:15
با سلام باطراحی تقویم92 کودک و طراحی تم های جشن درخدمت شما هستیم انواع طرح های تقویم جدید و زیبا با قیمت مناسب http://temparti.blogfa.com/
SHADOW
19 دی 91 15:23
خیلی کاراش بامزه ست ..تر و فرزیش وبا مزه گیش به خاله هانی گرامیش رفته ...عسسسسسسسیسم
بقولی اصلا به قیافش نمیاد شیطون باشه
وقتی قیافشو میبینی تو عکس فکر میکنی مثل مامانش ارومه
بووووووووووووووووس


اره اینقدر بچه ارومه ها دلت واسش می سوزه
همش تقصیر خاله هانیشه !!!!!
SHADOW
19 دی 91 15:31
مهمونای بیچاره چه ستمی کشیدن از دست این وروجک
به همه فامیل ایمیل بزن تا اطلاع ثانوی مهمونی تعطیل ... فقط ماه رمضون بیان خونتون که دیگه مجبور نباشی پذیرایی کنی


اره به خدا بهتر از ابروریزیه
مامان SHADOW,
19 دی 91 17:34
تنها دغدغه مامانا خوابوندن بچه هاشونه
نی نی به این نازی وقتی خودش می خوابه حوواسش به همه جای خونه هم که هست از کابینت گرفته تا لباسشویی واتاقا دیگه واسه چی هی ابروریزی میکنی خسته شدین بیارینش بدینش به ما واللههههههههههه


یه کاری نکنین بیارم بهتون بدماااااااااااا در ضمن پسم گرفته نمی شه واللههههههههههه
زهرا (✿◠‿◠)
20 دی 91 8:07

ههههههههههههههههه!
نمیری الهی تو دختـــــــــــــــــــــــــــر...
پستت محشر بود باور کن...
اولش و که خوندم (با کللی تعجب و غبطه!!!)می خواستم بهت بگم یه ماشاللا بگو!!!!
توو دلم گفتم.....ماشاللا..............میگن بعضی بچه ها کللا آرومناااااا!
پس میشه!!!!!!!
بعد که پایین و خوندم دیدم .......بـــــه!
وضع بهار م عین خودم بوده که!!!!
ببین یعنی محمد صادقم دقیقا همین طور بوده هاااااا!
دیگه یه مدت اصلا دلم نمی خواست جایی برم!!!!
قوربونش برم......ماشاللا زود هم راه افتاده!!!
ما در کابینت هامون و با یه تیکه سیم پلاستیکی گره زدیم....من هر وخ کار داشتم گره و وا می کردم!!!
محمد صادقم دیگه نمی تونست در و وا کنه!
ولی یه کابینت و خالی کردم و تووش چن تا وسیله پلاستیکی گذاشتم.....مثل آبکش و....با یکی 2 تا قابلمه که دیگه نمی خواستم......
و اون کـــــــــــــــــــــابینت مال محمد صادق بود.....تا عقده ی کابینت نگیره بچه رو!!!!!!!!!!
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــه دیگه:
جلوی بچه رو که نمی تونیم بگیریم که............مجبوریم خونه رو مطابق میلشون امن کنیم!!!!
خیلی فــــــــــــــک زدم نه؟؟؟؟؟؟



واااااااااااااااااای زهرا جونم عجب کامنتی حال کردما جبران کنیم خواهرررررررر لپتو بیار جلو
دوستم در کابینت و که خوب اومدی حتما باید با یه چیزی ببندم و یه کابینتم فقط برای حاج خانم بزارم مرسی از ایده ات عزیزم بازم مرسی از کامنتت کلی بهم انرژی داد محمد صادقم و بماچ
خاله مریم
20 دی 91 10:56
قربونت برم صد بار گفتم این خاله هانیه شو خونه راه نده تا این بچه اروم بزرگ شه مقصر خودتی از ما گفتن بود از شما.......


بابا تو دیگه چرا این حرفو می زنی خاله رو از در راه ندی از پنجره میاد بعدشم به خودمون نره بهتره
مامان طنین
20 دی 91 14:48
سلام
وای که ر.ژینا هم عین طنین میمونه اول مطلب رو که خوندم پیش خودم گفتم خوشبحالش با این دختر خوب و ناز ولی بعد فهمیدم که شما هم مثل من اروزاها رو نوشتی.


پس شما هم از این آرزوها دارین
hani
20 دی 91 15:27
ey khodaye man chera akhe poshte sare man harf mizanid man ke kolan aroomam faghat ye zare shomaharo mibinam hayejanzade misham oonam ye zare


آره جون خودت یه ذره آبرومون و برده تازه می گه یه ذره
مامان ایسان
20 دی 91 17:08
اعجوبه هایه خلقت که میگن این بچه هایه این دوره زمونه ان به خدا
منم همین وضعیت رو دارم تازه ایسان یاد گرفته از همه جامیره بالا رو میز کامپیوتر دراور
خودتو اماده کن واسه این روزا که از کت و کول می افتی این دوختره بلارو از طرف من یه ماچ گنده بکن


آره والا عجوبه ان وروجکا
نهههههههههههههههههه بابا پس چی می گن بهتر می شن !!!!!
حتما دوستم تو هم ایسان جونم و بماااااااااااچ
مامان مانلی
20 دی 91 17:23
الهی خاله فدای ا ون راه رفتن و لباس و گل سرت و خونه بهم ریختنت بره ؛ فدات شم الهی فعلاً دور دور شما فسقلی هاست )


خدا نکنه خاله جون
آره والا اونم چه دوری
مانلی جونم و بماچ
سمانه مامان ستایش
21 دی 91 3:14
وااای بهار جون پستت خیلی باحال بود.کلی از دست دخمل شیطونت که به جمع بقیه دخملای شیطون پیوسته خندیدم
قربونش برم با اون عکس اولشداره تمرکز میکنه از کجا انفجار خونه رو شروع کنه
بهارجون پیوستن شما هم به جمع مامانای از کَت و کول افتاده رو تبریک میگم
از طرف من روژیناجونمو اول حسابی بچلونش بعد یه ماچ محکم


می بینی عزیزم من چه سختیی می کشم از تو عکسم می شه شناختش
واقعانم از کت و کول افتادماااااااااا
حتما عزیزم تو هم ستایش جونم و بماچ
محبوبه مامان الینا
21 دی 91 11:52



.....
مامان امیر
21 دی 91 15:30
سلام عزیزم
خیلی خیلی بامزه نوشتید. اول خیلی بهتون حسودی کردم و گفتم خوش به حالتون. اما بعدش رو که خوندم خندم گرفت و گفتم الهی این که از ما بیشتر ...... ولی هرچند که همه بچه ها با همین شیطونی هاشون شیرین و خواستنی هستند.
امیر من که هنوز راه رفتن یاد نگرفته . آفرین به گل دخترمون که اینقدر زود به راه اومده ماشاء الله.
ممنون عزیزم که به ما سر زدید.
روژینا جونمو ببوسید از طرف من .


اره دوستم ظاهرا همه اولش گول خوردن و کلی حسرت جای من بودن و داشتن
عزیزم صبر کن امیر جونم راه بیفته بعدا می فهمی بچه داری یعنی چی!!!!!!!!!!!
حتما شما هم امیر جونم و ببوووووووووووس
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
21 دی 91 15:45
وااااای خانومی اولش که خوندم حسودیم شد که چه مامان خوشبحالی ولی بعدش دیدم شدی مثل مثل خودم عزیزم کلا دکور خونه رو باید عوض کنی برای امنیت دختر گلت ماشاا... خدا حفظش کنه منم این روزا رو داشتم ودارم


اره عزیزم من از این شانسا ندارم
واقعا دکورم باید عوض کنیم در غیر این صورت خودشون عوض می کنن )))
مرسی عزیزم که به ما سر زدی بوووووووووس
مامان محدثه
21 دی 91 17:16
ای جانم عزیزم خیلی با حالی


مامان نسرین
22 دی 91 18:19
قربونت برم که دیگه راه افتادی ماشالله به تو دخمل زرنگ بووووووووووووووووووووس گنده
دیگه از این به بعد سر از کجاها که در نیاری
بهاره جون نگران نباش خونه هر بچه داری همین وضعه مهمونا هم خودشون درک میکنن یا بچه داشتن یا بچه دار میشن دیگه من که خودم ایستاده چیزی میخورم همیشه از دست این بچه



خدا نکنه خالههههههههههه
آره والا نسرین جون زندگی ادم با این وروجکا رو هواست
در ضمن منم ایستاده همه چیز می خورم انگار هم دردیم ولی خوب مزه اش به همین چیزاست دیگه
صدرا جونم و ببوووووووووووووووووووس
سمیرا ی
23 دی 91 23:34
بهار ! اولش داشتم دق میکردم بعدش دلم خونک شد


ای بد جنس نوبت ما هم می شه چیزی نمونده عزیزم
دخملیــــــــــــــــــ
24 دی 91 17:29
یه دل سیر خندیدم از کارای این بلا
الهی با اون بوفه خوردنت


مرسی عزیزم
سجاد
24 دی 91 21:13
سلام
سجاد کوچولو یکساله شد

بیاین که منتظریم


حتمااااااااااا اومدم
مهرناز(مامان آرسام)
25 دی 91 15:02
عروس گلم چطوره؟؟
حسابی حال مامان بهارو گرفته یا نه؟؟!!!!!
عشقم منم عکسای تفلد آرسامو گذاشتم


مرسی عزیزم
اووووووووه تا دلت بخواد
بهههههههههههههههله قبل از اینکه بگی اومدیم دیدیم و نظر گذاشتیم فداش بشم که بزرگ شده
مامان SHADOW
25 دی 91 17:05
بهار خوبی؟.............بیا دیگه ............. حوصلمون سر رفت


مرسی شما خوبی ؟ ای به چشم حولم نکنید میام میام
مامان شايان
25 دی 91 18:06
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريماينم لينكشhttp://koodakeman91.niniweblog.com/post1099.php
محبوبه مامان الینا
26 دی 91 7:51
برای روژینای دوست داشتنی و وروجک خودم


مرسی دوستم که به یادمونی
مامانی روژینا
27 دی 91 17:10
داشتم پیش خودم میگفتم چه خوب دخمل گلش خودش بازی میکنه وبعدم خودش میخوابه که دیدم این بسی ارزوست واین ارزوی منم هست مامانی ولی خیلی جالب بود دختر من برخلاف دختر شما مهمون که میاد دیگه بغل من نمیاد وهمش بغل اوناست هر کاری میکنم پیشم نمیاد فکر کنم باید اینارو یکم باهم قاطی کنیم تا خوب بشه نه


می گم بد فکری نیستا
مامانی ببوس دخمل خوشگلتو
محبوبه مامان الینا
28 دی 91 8:45
اییییییول خوشم میاد که آنلاینی و حسابی مچ گیری میکنیعزیزم شما بجای مچگیری یه کم از روژینا جونمون بنویس که دلمون واسش یه ذره شده


ما اینیم دیگه حواستون باشه
ای به چشم
مامان بردیا
28 دی 91 16:52
چه عکسایی....چه دخممممممممممملی


مرسیییییییییییییییی ...
مهسا(مامان هستی)
30 دی 91 23:40
عزییییییییییزم وااای من اولش بهتون حسودیم شد گفتم خوش به حالش چه دختری ولی بعدش کلی خندیدم
قربوووونت برم که دیگه راه افتادی و شیطووون


مررررررررررررررررسی مهسا جونم خوشم میاد همه اولش کلی حسرتم و خوردن
محبوبه مامان الینا
1 بهمن 91 8:45
برای روژینا جونم


مرررررررررررررررررررسی دوست جون
soli مامان ادرینا
1 بهمن 91 9:17
ای جونم مبارکه راه رفتنت دخمل نازززززززززززززز

وای بهار خدایی انگاری سخته این وروجکا راه بیفتن ..

دخملی فضول من عاشق این وضول کاریهاتمممم با چشمای شیطونیتتتتتتتت خوشگل خانم
دلم واسه عکسات تنگ شده بود عزیز خالههه

مامانی ببوسش برام یه عالمه


مرسیییییییییییییییی عزیزم
کجایی بابا مثل اینکه خیلی درگیر تولد ادرینایی اره ؟بوووووووووس
مامان محدثه
2 بهمن 91 18:22
سلام خاله جون مامانم حواسش نبود آخرین پست وبمو حذف کرد ولی دوباره همونو نوشت اگه میشه دوباره بیایین ببینین


چشم عزیزم
مهرناز(مامان آرسام)
2 بهمن 91 23:47
بهااااااااااااار! کجایی پس دختر؟؟!!!!
چرا وبلاگ عروسمو آپ نمیکنی دل من و آرسام واسش تنگیده؟؟؟؟
آرسام میگه به این مادر زنم بگو اگه انقدر زنمو ازم قایم کنی 1 شب یواشکی میام میدزدم میبرمشا!!


قربون این مادر شوهر و داماد گل بشم من ای به چشم دیگه پای تهدید در میونه امروز می اپم البته ما حرفی نداریما اگر ارسام از پس این زنش بر میاد بیاد ببرتش
سمانه مامان ستایش
3 بهمن 91 0:56
بهارجون کجـــــــــــــــــــــــــــــــایی پس چرا نمی آپی



قربونت برم دوست مهربون سعی می کنم امروز آپ کنم بوووووووووووس
مریم (ماری مامی آنیتا)
3 بهمن 91 1:13
ای جاننننننننن
ماشالا به این دختر ناز


مرررررررررررررررررسی مریم جونم آنیتا رو ببوس
hani
3 بهمن 91 16:03
ببخشیدا فوضولیه احیانا نمیخواید مطلب جدید بزارید


شما سرت تو کار خودت باشه
مامان نسرین
5 بهمن 91 1:08
بهاره جونم عکس جدید از دخملمون نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟


تولد حتما بیاییاااااااااااااا



حتما می زارم

ااااااااااااا تو میای ؟ به راشا هم گفتم به احتمال زیاد میایم
hani
5 بهمن 91 10:28
شما هم رژی روتهنایی نگه دار


اصلا هر چی تو بگیییییییییییییی خوبه
تارا
5 بهمن 91 13:29
به سراغ من اگر می آیی نرم و آهسته بیا


آپم


اومددددددددددددددددم
مریم (ماری مامی آنیتا)
6 بهمن 91 4:18
چه سعادتی نسیبت شده که گل دخملت خودش میخوابه افرین به این دختر مهربون


واقعاااااااااا:0
تا آخرش خوندی ؟!!
تارا
6 بهمن 91 14:46
سلام
شدید به کمکتون نیاز دارم
دارم یه تابلو میکشم که توش یه بنفش هست که قرمزش بیشتره
نمیدونم چه جوری بگم
بعد من 60 تا رنگ خریدم اما همه آبیش زیاده و یه جورایی سرده
شما رنگی میشناسید با این مشخصات؟
وینزور 16 رو خریدم نبود وستا 51 هم نبود کلا تو رنگای وستا نیست
بعد حالا همین رنگ رو میخوام کنار قرمز استفاده کنم یعنی یه نصف صورت هست که قرمز هست و یه سایه های بنفش داره این بنفش هایی که میزنم کاملا میشه مشکی!!!!
یعنی یه حالی ام که خدا میدونه!حالا اگر نتونستم رنگ روغنشو پیدا کنم اگر از رنگ اکرولیک بزنم میشه؟
با وجودی که میخوام رو قرمز کار کنم و اون قرمز رنگ روغن وستا هست!
خواستم بنفش وینزور رو با سفید قاطی کنم ولی خیلی سرد شد و با قرمز جواب نمیده و اونی که میخواد در نمیاد!!!!
استااااااااااد کمک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


جوابتو دادم دوستم بوووووووووس
محبوبه مامان الینا
7 بهمن 91 8:53
میگم روژینا جون خودت دست به کار شو وبلاگتو آپ کن آخه دلم واست یه ذره شده خااااااااااااااااله


شرمندمون نکنین میاااااااااام الینا جونم و بماچ...
تارا
7 بهمن 91 13:06
ممنون از حضورتون
این که گفتم تصیویر صورت منضورم کار رئال نبود
یه کار ذهنی هست و همش از زنگای خام استفاده میکنم مثل کارای پیکاسو!!!!(اعتماد بنفس رو حال کردین!!!)
اگر میشد عکسش رو میذاشتم که ببینید
اگر ایمیلتون رو لطف کنید واستون عکسش رو میل میکنم


بابااااااااااا پیکاسو میام برات میزارم
مامانی روژینا
7 بهمن 91 15:41
مامانی چرا نمیای اخه ما دلمون برات تنگ شده ها


منم همینطووووووووووووور دلم تنگیده اومدم
hani
9 بهمن 91 11:20
ما همچنان منتظریم


محبوبه مامان الینا
9 بهمن 91 13:47
اعیاد مبارک عزیزم


مرسی دوستم بر شما هم مبارک
مریم (ماری مامی آنیتا)
11 بهمن 91 3:47
میبینم که هر چی رشته بودی پنبه کرد شیرین بانو
از طرف من ببوسش


اره خواهر می بینی
حتما عزیزم
شقایق مامان آرشا
14 بهمن 91 15:47
سلام.خوشحال میشم ما رو لینک کنید.نوافقتتون را برام نظر بذارید.


با کمال میل لینک شدین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد