صدای قلب
فندوق من
وقتی یکی می فهمه که مادر شده علاوه بر اون حس قشنگی که برات گفتم یه دلشوره
بزرگم داره اینکه ایا حالا قلب کوچو لوی نی نی تشکیل شده یا نه منم این دلشوره رو
داشتم اونم از نوع خیلی خیلی زیادش! ولی بیست و دوم تیر نود من و بابا مهدی رفتیم
سونوگرافی که زهرا دوست مامان اونجا کار می کرد وقتی خاله زهرا گفت بیا برای سونو
نمی دونستم با دلشوره چیکار کنم اتفاقا زهرا گفت می تونی بابا مهدی رو هم بیاری ولی
من چون می ترسیدم که قلب کوچولوت تشکیل نشده باشه اصلا به بابایی نگفتمو خودم
رفتم داخل مطب و صدای قلب کوچولوت و شنیدددددددددددددددددددممممممممممم
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
وقتی از مطب اومدم بیرون سریع به بابا مهدی گفتم اونم خیلی خیلی خوشحال شد ولی
دیگه نمی گم که شنیده بود خاله زهرا چی گفته و کلی شاکی بود اینم از شنیدن صدای
قلبت