آغاز سال 1392
آغاز سال 1392 مبااااااااااااااااااااارک
سال 91 هم گذشت و وارد سال جدید شدیم سال پیش با همه سختیهایی که داشت جزو بهترین سالهای زندگی من بود چرا که هر لحظه و هر ساعت و هرروز شاهد بزرگ شدن یه فرشته کوچولو بودم فرشته ای که ابتدای سال توانایی هیج کاری رو نداشت ولی در پایان سال می تونست بخنده بشینه راه بره بازی کنه خیلی کلمات رو ادا کنه و... و این یعنی بزرگتر شدن شیرین تر شدن و دوست داشتنی تر شدن فندوقکم از خدا می خوام که در سال جدید این توانایی رو به من بده که هر لحظه و هر ساعت و هرروز بیش از قبل در جهت بالندگی دخترکم قدم بردارم
و امااااااا عید امسال
امسال ما مسافرت نرفتیم البته برنامه سفر داشتیم ولی از فردای سال تحویل یه ویروس خوشگل مهمون خونمون شد و چند روز مونده بود به پایان تعطیلات که خلاصه رضایت داد و رفت و ما موندیم و کلی حسرت از دست رفتن تعطیلات صبر کنید از اول بگم
بعد از سال تحویل و گرفتن عیدی از اقای پدر و رفتن به خونه بزرگترها و عیدی گرفتن و به قول شوهری چتر شدن و موندن شام و ناهار و .... سال نو ما هم شروع شد از اونجایی که بابای من خارج از تهران یه خونه باصفا داره و خودشونم رفته بودن اونجا ماهم بار سفر بستیم و بهشون ملحق شدیم خانواده شوشو هم عازم مشهد شدن البته خیلی اصرار کردن که ماهم بریم ولی از اونجایی که ما ترسیدیم دخملی اذیت بشه نرفتیم خلاصه اینکه تازه داشتیم تعطیلات و شروع می کردیم که یکی پس از دیگری سرماخوردیم از نوع المپیک که تا پایان تعطیلات ادامه داشت و باعث شد برنامه ریزی سفر به هم بخوره و همون جا موندیم و از اونجایی که حیاط خونه خیلی بزرگ بود دخملی کلی بازی کرد و چند روزی فهمید زندگی یعنی چی ! ما هم از فرصت استفاده کردیم و از طبیعت همونجا بهره بردیم اینم چند تا عکس
البته اول عکس سفره هفت سینمون و می ذارم که بخاطر فندوقک امسال خیلی کوچیک و جمع و جور چیده شد
اینم عکسای دخملی توی حیاط خونه بابا جون
اینم طبیعت اطراف
اینم روژینا و دوستاش آرمیتا و پرنیا(نوه های خاله هام )
بعد از اینکه اومدیم تهران شروع به تهران گردی کردیم همه جا خلوت بود و هوا هم بر خلاف همیشه تمیز
یه روز رفتیم موزه حیات وحش داراباد
اینم عکسایی که دلم نیومد نزارم
بقیه گزارش در پست بعدی بااااااااااااااااای