مشغله مامان
فندق کوچمولو
چند وقت بود که هی می خواستم بیام و برات مطلب بزارم ولی نمی شد که نمی شد از
بس که سر مامانی شلوغ بود حالا برات می گم که چه خبر بود تا خودتم بهم حق بدی !
دخملکم این چند وقت پر بود از خبرای خوب و بد من اول از خبرای بد شروع می کنم
ببخشیداااااااا
بدترین خبر فوت بابای فرزانه جون بود وای هنوزم باورم نمی شه آخه خیلی جوون بود
بیچاره فرزانه جون خیلی بی تابی می کرد از وقتی فهمیدن مریضه تا وقتی فوت کرد فقط
چهار ماه طول کشید از یه دندون درد ساده شروع شد و به سرطان استخوان ختم شد خدایا
قربون بزرگیت آدم از فردای خودشم خبر نداره خدایا راضییم به رضای خودت
خبر بعدی مریضی من و شما و بابایی بود اونم از نوع آنفولانزاااااااااااش خدا رو شکر این
ویروس لعنتی دست از سرمون برداشت
اما خبرای خوووووووووووووب: اولین خبر نامزدی فاطمه جون بود ایشاا... خوشبخت شی
عزیززززززززززززززززززم
دومی عقد حامد و زهرا جون بود
هوووووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررراااااااااااااااا مباررررررکه
سومی عقد حمید رضا و گلنوش جون بود بهتون تبرییییییییییک می گم
چهارمی عروسی حامد و الناز جون بود که کلی خوش گذشت
هووووررررررررررررررراااااااااا
پنجمم عقد کیوان و مرجان جون بود دوست جونم به تو هم تبریک می گم بووووووووووس
حالا دیدی مامانی الکی نبود مامان دیر کرده بود اینارو نوشتم که گله نکنی بگی چه مامانی
دارما در ضمن دو تا عکسم می زارم که مربوط به روز عید غدیره