حس قشنگ مادری
چهارم تیر ماه نود بود که برای آزمایش به آزمایشگاه رفتم یه جورای حس می کردم که مامان
شدم ولی مطمئن نبودم صبح ساعت 8 رفتم آزمایشگاه بعد از آزمایش خانمی که اونجا بود
گفت برای گرفتن جواب می تونی دو ساعت دیگه بیای وای مامانی نمی دونی چه حسی
داشتم یعنی حدسم درست بود؟ اینو صد دفعه از خودم پرسیدم خلاصه از اونجا رفتم سر کار و
بعد از تعطیلی با خاله مریم که همکار مامان بود برای گرفتن جواب رفتیم آزمایشگاه وقتی اون
خانم گفت که بله من مامان شدم شکه شده بودم با اینکه خودم حدس می زدم ولی نمی دونم
چرا اون موقع اصلا باورم نمی شد خاله مریم سریع پرید بوسم کرد و بهم تبریک گفت
واییییییییییییییی چه حس خوبی بود اون روز حس قشنگ مادری !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی